چرا شب غم ما را سحر نمی آید
چرا ز یوسف زهرا خبر نمی آید
عزیز فاطمه! یکدم بیا به محفل ما
مگر به مجلس مادر، پسر نمی آید ؟
*****
*****
*****
سوز دل سیاهم دیگر اثر ندارد
بس که گناه کردم اشکم ثمر ندارد
ای کاش قبل مردن یار از سفر بیاید
او عزم انتقام زهرا مگر ندارد ؟
*****
*****
*****
الا طلیعه ی کوثر سفر بس است بیا
غروب غربت مادر سفر بس است بیا
به دست بسته ی مولا میان اتش و دود
و شرم چهره ی حیدر ، سفر بس است بیا
غرور نخل عدالت و فاتح خیبر
شکسته در پس یک در ، سفر بس است بیا
بیا که چشم به راهت نشسته خاک بقیع
به جان فاطمه دیگر سفر بس است بیا
***شهید گمنام***
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: